مشخصات کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن
نام : |
کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن |
تفسیر موضوعی قرآن جلد 14 |
مولف ، نویسنده : |
آیت الله عبدالله جوادی آملی |
مترجم : |
حجت الاسلام غلامعلی امین دین |
انتشارات، نشر : |
اسراء |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
448 / وزیری گالینگور |
شابک : |
9789645984425 |
قیمت پشت جلد : |
275,000 تومان |
موضوع : |
تفسیر موضوعی قرآن کریم, سیره رسول اکرم(ص),تفاسیر شیعه,قرن 14 |
|
در تفسیر موضوعی، همان گونه که از نامش پیداست، بر خلاف تفسیر ترتیبی، مفسر به موضوعات خاصی توجه کرده و درباره آن به پژوهش و تحقیق میپردازد. بدین صورت که نخست، آیات مربوط به موضوع را از سراسر قرآن گردآوری و تنظیم کرده و آنگاه بر اساس ربط و ترتیب منطقی، به تحلیل و توصیف موضوع و استخراج دیدگاه قرآن همت میگمارد. سبک تفسیری مؤلف، تفسیر قرآن به قرآن است، ولی در عین حال، برای تکمیل بحث از روایات معصومان - علیهم السلام - نیز بهره جسته است.
انسان را بسان متنی پیچیده و پررمز و راز باید شرح کرد و چون پدیدآورندهٴ این کتاب تکوینی، خدای سبحان است، هیچ کس جز او نمی تواند شارح آن باشد. جلد 14 تفسیر موضوعی قرآن کریم به مبادی سه گانه انسان در قرآن، سیرت الهی انسان، انسان و علم، خلافت الهی، کرامت الهی، دین و رهبری انسان در قرآن و... پرداخته است.با آنکه مباحث کتاب از سنگینی ویژهای در محتوا برخوردار است، اما از نظر نگارش سعی شده تا با نثری روان و رسا ارایه شود تا راه استفاده برای عموم اقشار فرهنگی جامعه هموار گردد.
اين مجموعه در دو جلد، تحت عنوان: «صورت و سيرت انسان در قرآن» و «حيات حقيقي انسان در قرآن» تدوين شده است. جلد نخست انسان در قرآن، به بخش هاي مختلف هستي انسان پرداخته و جهات وجودي او را نمايان ميسازد، و پس از تعريفي جامع و قرآني از انسان به جلوههاي گوناگوني از زيباييهاي بيبديل انسان ميپردازد. از يك سو، رفتار خدا با آدمي را به تصوير ميكشد كه چگونه با هزاران چشمِ گشوده، آدمي را به شهود مبدأ هستي دعوت ميكند و شاهدان اين بزم ملكوتي را به دست افشاني و غزلخواني ميخواند.
کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن نوشته استاد گرانقدر حضرت آیتالله جوادی آملی، دو بخش اصلی دارد. بخش اول، صورت و بخش دوم سیرت انسان را در قرآن بررسی میکند. به زبانی دیگر، این کتاب دو جنبه وجودی انسان یعنی ظاهر و باطن یا عالم برون و عالم درون، یا سیر آفاقی و سیر انفسی انسان را مورد مداقه و تأمل قرار میدهد.
استاد در مقدمه کتاب، سودمندترین علم را، «شناخت جان آدمی، فضیلت، رذیلت، سعادت، شقاوت، بهشت، دوزخ و سرانجام، جلال و جمال انسان» معرفی میکنند و آن را هم واجد جنبههای علمی و آموزشی و هم دارای صبغه عملی یعنی تزکیه و تهذیب نفس میدانند.
ایشان بحث انسانشناسی را علاوه بر اهمیت اخلاقی، برای همه علوم انسانی از حکمت، کلام و عرفان گرفته تا ادبیات، هنر، اقتصاد، سیاست، فقه، حقوق، جامعهشناسی، روانشناسی و جز اینها حائز اهمیت برمیشمارند و این اهمیت از آن روست که علوم انسانی بدون شناخت انسان، حاصل نمیآید و از آنجا که حقیقت انسان را روح تشکیل میدهد؛ شناخت انسان، بدون شناخت روح که وجودی مجرد دارد، میسر نمیشود. در واقع، انسانشناسی در گرو هستیشناسی است که خود ناظر به شناخت دو وجود مجرّد و مادی و احکام و لوازم هریک است. از دیگر سو، هستیشناسی نیز با جهانبینی الهی در ارتباط است. ازاینرو، انسانشناسی، حاصل و زاده هستیشناسی در پرتو جهانبینی الهی است؛ در واقع، میتوان از مسیر جهانبینی الهی به هستیشناسی و از هستیشناسی به انسانشناسی، نائل آمد. درمجموع، انسانشناسی در پرتو جهانبینی الهی، اصل موضوعی و پیشفرض پرداختن به همه علوم انسانی خواهد بود و از همین روست که سایر شاخههای مصطلح و رایج علوم انسانی ازجمله اقتصاد، ادبیات، جامعهشناسی، روانشناسی و حتی علوم طبیعی نیز معنا و جلوه پیدا میکند. حال، اگر علوم طبیعی را نیز در پرتو جهانبینی الهی در نظر بگیریم، دیگر بحث تساوی انسان و حیوان در درمان بیماریها به میان نمیآید. با این وصف، همه بحث این است که انسانشناسی نه فقط در علم اخلاق و رهیابی به کیفیت تزکیه روح و تضحیه نفس، مؤثر است بلکه از پیشفرضهای علوم مختلف نیز بوده و با تثبیت آن، مسائل بسیاری از علوم انسانی و تجربی کارآمد خواهند شد.
از دیگر سو، مباحث انسانشناسی با نظریه تکامل برای نمونه، داروین نیز مخالفتی با قرآن نشان نمیدهد، چون در این نظریه ذکر نشده که یگانه راه تحقق انسان، تطوراتی است که در نسل میمون رخ داده است. در عین اینکه، قرآن، ابنای بشر را یا بنیآدم یعنی فرزندان آدم و حوا معرفی میکند و این نکته نشان میدهد که اگر بخشی از آدمیان اگر از جنس آدم نبودند، قرآن اینگونه خطاب را به کار نمیبرد.
نکته دیگر این است که انسانشناسی، نزدیکترین راه خداشناسی است و خداوند نیز در قرآن، بهترین راه شناخت انسان را که بالتبع، مقدمه شناخت خداوند است، رجوع به قرآن معرفی میکند، چون انسان با مراجعه به قرآن، هم خود را بهخوبی میشناسد و هم درنتیجه، خدای خویش و آغاز و انجامش را خواهد شناخت؛ و اینگونه است که درخواهد یافت در کجاست و به کجا میرود و این راه را چگونه باید طی کند.
بحث دیگر، عدم توانایی در شناخت انسان است. این عدم توانایی شامل سه گروه میشود: فرشتگان الهی؛ جنیان و شیطان و بیشینه انسانها؛ و این بیشینه را قرآن، از خودفراموشکردهها و دچار خسارت نفسانیشدهها، مینامد.
بحث آخر، این است که حقیقت انسان، مانند کتاب است و هر کتاب به شرح و شارح نیاز دارد و از آنجا که نویسنده این کتاب یعنی انسان و متکلم کلمات آن، شخص خداوند است؛ پس شرح این کتاب نیز به دست توانای او و از طریق ابزار انبیاء، اولیاء و فرشتگان، صورت میگیرد. حال، اگر شارح این کتاب، خدا نباشد، دیگران پادرمیانی کرده و به انساننگاری میپردازند و این انساننگاری البته، بسان کتب آسمانی پیشین، خالی از تحریف و تفسیر نخواهند بود. این انساننگاری، سه نقص بزرگ را در شرح حال انسان برملا میکند: 1) برخی از اسرار نهانی را کتمان میکنند؛ 2) اموری بیگانه را بهمثابه خواستههای انسانی، بر او تحمیل میکنند و 3) خواستههای حقیقی و اصلی انسان را نیز جابجا میکنند. از همین روست که بهترین شرح را از خداوند میخواهیم: ربِّ اشرح لی صدری (طه/25): یعنی پروردگارا! حقیقت مرا که متنی نیازمند شرح است، چنان بازکن که خود را بشناسم؛ و اگر این شرح و بسط همراه با تفسیر و تحلیل است، از آن روست که اصل معرفت که در نهان آدمی نهفته است، با گسترش و شرح صدر است که شکفته شده و نضج میگیرد و آنچه در انسانشناسی توحیدی به کار خواهد آمد، همین معرفت مشروح و شناخت مبسوط گوهر حقیقی آدمیان خواهد بود؛ و این شناخت گوهر یگانه انسانیت با کمک شارحان الهی یعنی انبیاء، اولیاء و فرشتگان حاصل میآید و به این نکته، در آیه 12 سوره طلاق اشاره شده است مبنی بر اینکه، خداوند، مجموعه نظام آسمانها و زمین را از آن رو آفریده که انسانها عالم شوند و با علم و عمل، امت اسلامی را هدایت و انسان را شرح کنند تا بیگانگان دیگر نتوانند دست به تحریف کتاب انسانیت، بزنند. حال، اگر انسان را بهمثابه کتاب در نظر بگیریم که خداوند آن را از طریق اولیاء، انبیاء و فرشتگان شرح میدهد، این کتاب، در دو مقام تبویت یافته است. مقام اول، در باب هویت انسان و مقام دوم، در باب چگونگی تبلور و باروری گوهر ملکوتی انسان یا «حیات و تألّه» او خواهد بود. بر این اساس، سیر انسان در قرآن بر دو وجه صورت و سیرت استوار است. صورت به هویت انسان و سیرت به تبلور گوهر وجودی یا حیات و تألّه انسان، نظر دارد.
بخش یکم. صورت آدمی در کتاب الهی (مبادی سهگانه انسان در قرآن)
همانگونه که در مقدمه گفتیم، صورت آدمی در قرآن بر سه نظام استوار است: نظام فاعلی؛ داخلی و غایی.
بخش دوم. سیرت الهی انسان در قرآن کریم
سیرت انسان در قرآن خود شامل چند مورد میشود: رفتار خدا با انسان؛ انسان و علم در قرآن؛ خلافت الهی انسان؛ کرامت الهی انسان و دین و رهبری انسان در قرآن. در ادامه، هریک از این موارد را بهاختصار معرفی میکنیم.
نکته مهم اینجاست بااینکه همه موجودات خدا را میشناسند و وی را میستایند و به سوی او رواناند، همه موجودات به سراغ کمالات خداوند نمیروند و فقط انسان است که به سوی اسمای الهی میرود و این از آن روست که به جز انسان، سخن از اسم اعظم شدن سایر موجودات در میان نیست و طبیعی است که فقط انسان است که میتواند از راه همه کمالات و با شهود جمیع جمال و جلال، به سوی خداوند صیرورت پیدا کند. در واقع، هر اسم حسنای الهی میتواند برای انسان و به طریق اولی، انسان کامل که همه درها را به روی خود باز میبیند و خداوند را با همه اسما و صفاتش میخواهد و میخواند، «مصیر لقاء الله» محسوب شود.
جایگاه دین در هویت انسان
تا اینجا نشان دادیم که انسان تلفیقی از دو جنبه طبیعی و فراطبیعی محسوب میشود. در واقع، تلفیق طبیعت و فرا طبیعت در وجود آدمی او را با مجموعهای از امور انسانی روبرو ساخته که برخی مُلکی است و برخی ملکوتی؛ اما این که کدام یک از این امور در هویت اصیل انسانی دخالت دارد و کدام ندارد، گاه اشتباهاتی برای انسان پیش میآورد که او را یکسره از آسمان ملکوت جدا میسازد و به موجودی کاملاً زمینی و مُلکی تبدیل مینماید. ازاینرو، قرآن کریم با تبیین امور واقعی اِنسان و جداسازی آنها از امور ظاهری، هویت حقیقی آدمی را به تصویر میکشد و راه حرکت انسان به سوی این هویت حقیقی را هموار میسازد.
اموری که بیرون از حقیقت انسان است، همچون ویژگیهای اقلیمی، نژادی، زبانی و...، به خودی خود نه بر ارج و اعتبار انسان میافزاید و نه از فضیلتهای او میکاهد؛ چه بسا این ویژگیها در طول عمر آدمی، بارها تغییر کند و انسان با هجرت از سرزمینی به سرزمین دیگر نه تنها زادگاه خود را رها کند که زبان و نژاد خویش را نیز به فراموشی سپارد و در هر صورت با مرگ او همه این امور، ویژگی خود را از دست میدهد و با ورود به برزخ، نه شرقی یا غربی بودن آدمی در هویت او تأثیر دارد و نه در فلان سده یا هزاره زیستن او؛ زیرا با این سفر، هم از قلمرو زمین بیرون میرود و هم از حیطه زمان.
ازاینرو، هویت انسان بستگی به اموری باید داشته باشد که در همه احوال همراه و همنشین او باشد و با تغییر زمان و مکان و اقلیم و نژاد از میان نرود. در این میان، قرآن کریم، سه عنصر را مؤلفههای موجد هویت اصیل انسانی برمیشمرد: اعتقاد، اخلاق و اعمال. مجموع این عناصر سهگانه، چهره ارتباط آدمی با خدا را ترسیم می کندس و در فرهنگ قرآن از آن ربط خاصِ وجودی به عنوان «تألّه»، تعبیر میشود. ازاینرو، کاملترین بیانِ قرآنی درباره وجود آدمی عبارت است از «حی متألّه». حال، اگر این عناصر سهگانه بر اساس آموزههای پیامبران الهی شکل گیرد، از آن به «دین» تعبیر میکنند. حال، اگر کسی از این هویت اصیل استفاده کند، رستگار و آن کس که از این هویت به دور افتد، تباهکار خواهد شد. درمجموع، هر آنچه از سنتها، صفتها و عادات موجود در جامعه انسانی، از ره آورد پیامبران آسمانی و یا دست آورد عقل و فطرت بشری به شمار آید، در هویت انسان، دارای نقش است؛ زیرا خداوند دو حجّت بر انسان تعیین فرموده است: یکی بیرونی که پیامبران و جانشینان آنهایند و دیگری درونی که همان عقل و فطرت انسانی است و همین دو حجت، حقیقت آدمی را تبیین و هویت او را تعریف میکنند. از این مباحث میتوان نتیجه گرفت که اولاً، هویت بشر را دین میسازد. در ثانی، این هویت گاه، از طریق نقل و سوم از طریق عقل برساخته میشود. این گستره وسیع که از سویی با وحی و سنّت و نقل و از سوی دیگر با علم برهانی و عقل و اندیشه بشری، مرتبط است و ما آن را دین مینامیم، سازنده هویت حقیقی انسان است و آدمی با هر هویتی که ساخته شده باشد، میمیرد و با همان هویت نیز محشور میشود. ازاینرو هر پیوندی برای انسان جز بر پایه دین، ماندنی نیست و هرگونه رابطه قومی و قبیلگی و اجتماعی و...، جز تا آستانه مرگ، دوام ندارد. در این میان، ایمان ازجمله عناصر اصلی در تشکیل هویت حقیقی انسان است که در کلام امام رضا (ع) بهخوبی تبلور یافته است که معتقدند ایمان از سه طریق سنت خدا، سنت پیامبر و سنت امامان، دستیافتنی میشود. سنت و نشان خدا برای مؤمن، پوشیدن راز و هویدا نکردن اسرار است. سنت پیامبر، مدارای با مردم است و سنت امام، صبر در سختی و تحمل مصیبتها و فشارهاست.
حضرت استاد آملی در این بخش، نظام دینی و بهویژه نظام جمهوری اسلامی را ازجمله نظامهایی میدانند که در آن، هویت آدمی بهواقع در دین او تجلی پیدا کرده است. ایشان ابتدا، چند پرسش مطرح میکنند: آیا دین، هماهنگ با مردم، دارای حاکمیت است یا هماهنگی از سوی مردم است یا یکی از این دو عنصر، بر دیگری حاکم است و یا هر دو به گونه شرکت سهامی، نقشی مساوی دارند و جز اینها؟
ایشان از دو زاویه به این پرسشها پاسخ میدهند. یکی، از دیدگاه حقوق و وظایف مردم و دیگری درباره عظمت، حرمت و حکومت دین. در بخش حقوق مردم، بهجز ربوبیت خدای سبحان، نظام ارباب و رعیتی در هیچ شکلی میان انسانها، رسمیت ندارد و تاریخ نیز نشان میدهد که هیچ جامعه اندیشمند و آزادهای تن به چنان نظامِ غیر انسانی نداده است؛ زیرا آزادگی، انسان را به این نتیجه میرساند که همگان آفریده خدایند و علم و قدرت و حیات و هر نعمت و کمال دیگری که در نظام هستی یافت میشود، از آنِ خداوندی است که علیام مطلق، قدیر مطلق و حی مطلق است و در کنار سفرهی او نشستن و دیگران را پرستیدن، نه با اندیشهوری، سازگار است و نه با حریت و آزادگی. این، خلاصه بحث در بخش حدود و حقوق مردم است.
اما در بخش عظمت و حرمت دین و حکومت خدا بر مردم بلکه ربوبیت تام و مطلق او بر همه هستی، سخن بهگونهای دیگر است؛ زیرا عالم و آدم، آفریده و تحت تدبیر خدای سبحان و حیات و زندگی و همه وجود آنها در اختیار و اراده اوست که هم آفریدگار هستی امکانی است و هم پروردگار آن. البته راه اثبات این حقیقت، وحی و نبوت است و انبیای الهی، مجرای اِعمال ربوبیت خدا بوده و ربط میان موجود طبیعی و فراطبیعی با هستی پرفیض آنان حاصل می شود. بر این اساس، همه آفرینش و مشخصاً انسان، رعیتِ محضِ خدا و بنده صرف خداوند است.
ارزیابی
درمجموع، کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن اثر ماندگار حضرت استاد آیتالله جوادی آملی با تبیین دقیق این دو مسئله به پایان میآید. جمعبندی حضرت استاد این است که جمهوریت و اسلامیت، هر کدام در حکومت الهی، سهم ویژهای دارد که نمیتوان در آن تغییری ایجاد کرد. جمهور مردم هرگاه به دنبال حکومت خدا و اجرای دین بر گستره زمین باشند، باید در اطاعت خدا و بندگی بیچونوچرای او هرگز کوتاهی نکنند و همواره بکوشند که اگر چنین شود، حکومت الهی در خارج، تحقق مییابد و پایههای آن بر دوش مؤمنان و صالحان، استوار می شود.
معنای این سخن آن است که در حکومتِ الهی، اسلامیت، به مقام ثبوت، بازمیگردد و جمهوریت، به مقام اثبات؛ یعنی دین، حقیقتی است که از سوی خدا و به دست انبیا، ارائه شده و همواره ثابت، تبدیل ناشدنی و تغییرناپذیر است، چه انسانها تمکین کنند و بپذیرند و چه به مخالفت با آن برخیزند؛ اما تحقق عینی و خارجی و سازمان یافتنِ حاکمیت دین در جامعه، جز با همراهی دست قوی و دلِ مشتاقِ انسانها ممکن نخواهد بود. ازاینرو دین و اسلامیت، هرگز در سلطه جمهوریت قرار نمیگیرد و جمهور نیز جز با شوق و رغبت، موفق به پیاده کردن احکام دین نخواهد شد.
مولف : آیت الله جوادی آملی
ناشر : انتشارات اسراء