به اعتقاد شیعه امامت رهبری فراگیر در همه ی امور دینی و دنیوی، بر جامعه ی اسلامی است. و چنین ریاستی آن گاه مشروع می شود که از سوی خداوند متعال باشد و کسی که اصالتا این منصب را داشت، مصون از خطا و گناه خواهد بود.
سرفصل های کتاب شامل مطالب زیر می باشد
1 ـ زندگی نامه ی عمومی
2 ـ امامت جواد الائمه علیه السلام با نگرشی بر موضوع
امام کیست؟
چرا امام، چرا نصب؟
عصمت امام
علم امام
اخبار تولد امام جواد علیه السلام و عکس العمل ها.
1 ـ واقفی ها
2 ـ شیعیان
اعلام امامت و موضعگیری ها
1 ـ قبول محض
2 ـ قبول بعد از دستور
3 ـ سکوت.
4 ـ ابراز شگفتی یا اعتراض و پاسخ امام
5 ـ انکار فرزندی
امام جواد و موضوع سن
تنها وارث
کرامت.
علم خدایی
استدلال قرآنی
تفاوت دو مقوله ی امامت و کودکی
3 ـ کرامت های امام جواد علیه السلام : کرامت چیست، تفاوت کرامت و معجزه، لزوم کرامت از امام، نمونه های آن.
4 ـ فرقه های عصر امام : زیدیه ـ واقفیه ـ غلات ـ مجسمه ـ معتزله.
5 ـ زندگی علمی امام : علم امام، حوزه های علمی، شاگردان، تألیفات، حوزه های علمیّه شاگردان، شخصیّت علمی امام از منظر شیعیان و ...، مناظره ها، اعترافات خلیفه و ... به علم و فضل امام، میراث علمی امام.
6 ـ زندگی سیاسی امام علیه السلام : رهبری شیعیان، در برابر مناصب حکومتی، ارتباط با کفار، شیوه های مبارزه با حکّام، مصالح امت اسلامی، سفرهای سیاسی امام، استفاده از همایش ها، جایگاه امام و مناطق مختلف اسلامی (همدان، قم، کوفه و...)، در برابر توطئه ها، سوء قصد به جان امام، شهادت و نحوه و آثار آن، مقبره ی امام.
7 ـ نمایندگان و یاران برجسته ی امام علیه السلام : نمایندگان: آدم بن اسحاق، ابراهیم بن مهزیار، ابوتمام، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، زکریا بن آدم، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر و محمد بن اسماعیل.
یاران: عبدالعظیم حسنی، بزنطی، فضل بن شاذان، محمد بن ابی عمیر، محمد بن سنان، حبیب بن اوس خانی و علی بن مهزیار اهوازی.
8 ـ زندگی اجتماعی، فرهنگی و ویژگی های امام علیه السلام : ویژگی ها و مناقب و فضائل فردی (عبادی و...) ویژگی ها، مناقب و فضایل خانوادگی و تربیتی (والدین، همسران، فرزندان، بستگان، ـ ویژگی ها، مناقب، فضایل اجتماعی (شیعیان، اهل کتاب...ـ فعالیت های فرهنگی و اجتماعی حضرت.
9 ـ خلفای عصر امام علیه السلام : مأمون عباسی، معتصم عباسی، خصوصیات فردی و اعتقادی این دو، اوضاع حکومتی، برخورد با شیعیان، امام و خلفا، علّت تحمیل ولایت عهدی به امام رضا و ازدواج ام الفضل با امام جواد... اطلاعات خلفا از امام، نقش مشاوران خیانت پیشه در ظلم به امام... .
10 ـ خانواده و خاندان امام علیه السلام :همسران (ام فضل، سمانه،...) ـ دختران (زینب، ام محمد، میمونه، بریهه...) ـ پسر (علی).
11 ـ سخنان امام جواد علیه السلام : علم، توحید، انبیا، امامت، ولایت، غیبة و....
منابع: کامل ترین منبع پیرامون این بحث مسند امام جواد، شیخ عزیزا... عطاردی است.
12 ـ امام علیه السلام در آینه ی اشعار سفرهای امام، امام و شاعران، شاعران عرب، شاعران فارسی.
اینک یکی از موضوعات پیشنهادی در طرح واره ی پژوهشی را به صورت مفصل تقدیم می داریم.
امامت جواد الائمه علیه السلام «با نگرشی بر مسأله ی ارتباط امامت و بلوغ جسمی»
اشاره:
در بین ائمه علیه السلام زندگی سه امام از جهت سن و بلوغ مورد توجّه قرار گرفته است. به طوری که گاه شبهاتی را مانند این که امامت در شیعه موروثی بوده است نه بر اساس شایستگی و ...، در پی داشته است. این سه امام عبارتند از: امام جواد علیه السلام ، امام علی النقی علیه السلام و امام زمان (عج).
امام جواد به عنوان اوّلین شخص، بیش از دیگران مورد توجّه قرار گرفته است.
مقاله ی حاضر ضمن گذری بر شرایط امامت به بازخوانی گوشه ای از مباحث و سؤالات مطرح شده پیرامون بلوغ جسمی امام جواد و پاسخ های امام رضا و امام جواد علیهماالسلام خواهد پرداخت.
امام کیست؟ :
به اعتقاد شیعه امامت رهبری فراگیر در همه ی امور دینی و دنیوی، بر جامعه ی اسلامی است. و چنین ریاستی آن گاه مشروع می شود که از سوی خداوند متعال باشد و کسی که اصالتا این منصب را داشت، مصون از خطا و گناه خواهد بود. در واقع امام همه ی منصب های پیامبر، غیر از نبوت را دارد. امام باید معصوم، منصوب و دارای علم خدا دادی و مصون از خطا باشد.
چرا نصب از سوی خدا :
بی گمان دین اسلام، دین جاودان، همگانی و نسخ نشدنی است. و بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ، رسول دیگری نخواهد آمد. البته ختم نبوت در پیامبر ما زمانی با حکمت الهی سازگار خواهد بود که شریعت او بتواند همه ی نیازها را تا پایان جهان جواب دهد و همچنین از تحریف و تغییر مصون بماند. در مورد قرآن کریم چنین ضمانتی وجود دارد. زیرا هم اعلان نموده که هدایتگر عالمیان است، و هم از سوی دیگر خداوند مصون بودن آن را از هر نوع تحریفی تضمین کرده است.
امّا سخن در این است که همه ی احکام و نیازهای بشری از ظاهر قرآن قابل استفاده و فهم نیست.
مثلاً، کیفیّت رکعت های نماز و تعداد آن و صدها حکم دیگر را نمی توان از قرآن به دست آورد. اصولاً قرآن در صدد بیان تفصیلی احکام و قوانین نیست. بلکه این کار بر دوش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که با علم الهی آن ها را بیان کند.(1) و به همین دلیل سنّت او به عنوان حجت نزد مسلمانان معتبر است. می دانیم که پیامبر فرصت بیان همه ی فروع احکام را نداشت و حتّی در بدیهی ترین امور بعد از وی نیز مانند کیفیّت وضو گرفتن اختلاف های زیادی رخ داد، چه رسد به اموری که می تواند با منافع گروه ها وقدرتمندان در ارتباط باشد که مسلما اختلاف و تحریف بیشتری در آن ها روی می دهد.
منصبی که علم خدادادی می خواهد تا حقایق را در همه ی ابعاد بیان کند. عصمت می طلبد تا تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد. مرتکب تحریف در دین نگردد. در صورت امکان حکومت و تدبیر امور را نیز به دست بگیرد. پس ختم نبوّت تنها زمانی موافق با جهانی و همیشگی بودن اسلام خواهد بود که امامی معصوم و دارای همه ی ویژگی های پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از نبوت وجود داشته باشد تا مردم را هدایت کند و مسائل فرعی را با توجه به کلیّاتی که در قرآن آمده است برای مردم بیان کند.
دلیل نقلی بر عصمت :
آیات متعددی وجود دارند که معصوم بودن را به عنوان یک شاخصه برای اعطای عهد و منصب الهی بیان می کنند مانند آیه ی «لاینال عهدی الظّالمین» شریفه ی فوق درباره ی پنج تن نازل شده است.
پرسیدم:,امامان بعد از شما چند نفر هستند؟، فرمود:,تو، حسن، حسین، فرزندش علی، فرزندش محمد، فرزندش جعفر، فرزندش موسی، فرزندش علی، فرزندش محمد، فرزندش علی، فرزندش حسن و فرزندش حجت خدا.،
آن گاه فرمود:,نام های ایشان بر ساق عرش الهی نوشته شده است و من از خداوند پرسیدم این ها کیستند، فرمود:,یا محمد! ایشان امامان بعد از تو هستند که تطهیر شده و معصوم اند و دشمنان ایشان مورد لعنت من خواهند بود.»
علم امام علیه السلام (دلیل نقلی)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره ی اهل بیت خود فرمود: «لا تعلموهم فانّهم اعلم منکم»(7) و درباره ی شخص علی علیه السلام فرمود: «انا مدینة العلم و علیّ بابها.» ( شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب»
گفتم:, آری. فرمود:, آن که علم همه ی کتاب را دارد داناتر است یا آن که بهره ای کم از آن دارد؟، عرض کردم:, آن که همه را دارد.، امام اشاره به سینه ی مبارکش کرد و فرمود: ,به خدا قسم، علم همه ی کتاب نزد ماست. به خدا قسم علم همه ی کتاب نزد ماست.»،(10) شویم.
تولّد امام جواد علیه السلام و عکس العمل ها :
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه ی اطهار علیهم السلام در موارد زیادی به صورت خصوصی و یا عمومی خبر از تولّد امام جواد علیه السلام داده بودند که به چند نمونه اشاره می شود.
1 ـ هنگامی که آیه ی «یا ایّها الّذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول واولی الامر منکم»(11) نازل شد و اطاعت اولی الامر به طور مطلق واجب شد و همسنگ با اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی گردید، جابر بن عبدا... انصاری نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از اولی الامر پرسید و گفت: «این اولوالامر که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده، کیستند؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هُم خلفایی یا جابر و ائمة المسلمین من بعدی اوّلهم علی بن ابی طالب ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین، ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر ستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرأه منّی السلام ـ ثمّ الصادق جعفر بن محمد، ثمّ موسی بن جعفر، ثمّ علی بن موسی، ثمّ محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سَمیّی و کنیّی حجة الله فی ارضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی... .»(12) جواد علیه السلام نقل کرده است که:
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله بابی ابن خیرة الاماء النوبیة الطیبة الفم؛(13) پدرم فدای پسر بهترین کنیز نوبه ای پاکیزه دهان و ... .»
3 ـ ابن سنان نقل می کند: «یک سال قبل از آن که ابی الحسن علیه السلام (امام موسی کاظم علیه السلام ) به عراق برده شود، نزدش رفتم، علی فرزندش نیز رو به رویش بود، به من فرمود: ای محمّد، گفتم: لبّیک. فرمود: امسال حرکتی خواهد بود، از آن جزع نکن. سپس نشست و به زمین دست گذاشت و سرش را به آسمان بلند کرد و فرمود: یضل اللّه الظالمین و یفعل مایشاء؛ خداوند ظالمین را گمراه و هر چه را بخواهد انجام می دهد. پرسیدم: چه شده است، فدایت شوم؟ فرمود: هرکس در حق این فرزندم ظلم کند وامامتش را بعد از من انکار کند، مانند کسی است که در حقّ علی علیه السلام ظلم کرده و امامتش را انکار کرده است. فهمیدم که او از شهادت خود سخن می گوید و مرا به فرزندش راهنمایی می کند. گفتم: به خدا قسم اگر عمرم طول کشید حتما به حقّ او تسلیم شده و به امامتش اقرار خواهم کرد. و شهادت می دهم که او بعد از تو حجت خدا بر خلق و راهنمای به دین است. فرمود: ای محمد! خدا عمر تو را طول می دهد و امامت او و امام بعد از او را قبول خواهی کرد. گفتم: او کیست فرمود: فرزندش محمد. گفتم: راضی و تسلیم هستم، فرمود: بله در کتاب امیرمؤمنان علیه السلام هم همین طور یافتم. بدان تو در شیعیان ما از برق در شب ظلمانی روشن تر هستی. ای محمد! مفضل همدم و راحتی من بود و تو همدم و راحتی آن ها (امام رضا ـ امام جواد) هستی. حرام است که آتش به تو برسد.» مطرح می شد، که عمدتا از سوی دو گروه مختلف بود؟
1 ـ واقفی ها
این گروه پس از 183 ه . ق هم زمان با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام شکل گرفت. این ها معتقد بودند موسی بن جعفر علیه السلام زنده است و نمرده و سرانجام از پس پرده ی غیبت به در خواهد آمد. این اعتقاد از آن جا ناشی می شد که به نظر آن ها امام رضا علیه السلام در نماز، کفن، دفن... پدر حضور نداشت. حال آن که امام را باید امام غسل دهد، البته شیخ طبرسی عامل طمع کاری را در ایجاد این فرقه دخیل می داند. آن ها برای باز نگرداندن پول ها به امام بعدی، ادعای قطع امامت و پایان آن را کردند.می دانیم ـ صحیح است.
برخورد ابن قیاما واقفی با امام رضا علیه السلام از این دست است.
حسین بن بشار می گوید: «من و حسین بن قیاما از علی الرضا علیه السلام اجازه ورود خواستیم، او هم اجازه داد و گفت: چه کار دارید. حسین گفت: آیا زمین خالی از امام می شود؟
ـ نه
ـ آیا دو امام در آن واحد می شود.
ـ نه، مگر این که یکی ساکت است و حرف نمی زند.
ـ پس فهمیدم تو امام نیستی!
ـ از کجا!
ـ چون تو نسلی نداری و امامت مال کسی است که نسل داشته باشد.
ـ به خدا قسم روزها و شب ها نمی گذرد تا این که پسری از من متولّد شود، مقامی مثل من بیابد، حق را زنده و باطل را محو و نابود کند.»(17)
2 ـ شیعیان
فاصله ی زیاد بین زمان ازدواج امام رضا علیه السلام و تولّد امام جواد علیه السلام طبیعتا می توانست سؤالاتی را مطرح سازد و مردم را نیز تحت تأثیر قرار دهد، به عنوان نمونه نقل شده است که:
الف ـ «صفوان بن یحیی بعد از تولّد امام جواد علیه السلام نزد امام رضا علیه السلام آمده و گفت: قد کنّا نسألک قبل ان یهب اللّه لک ابا جعفر علیه السلام فکنت تقول: یهب الله لی غلاما...؛ ما نزد شما می آمدیم و قبل از این که خداوند اباجعفر (امام جواد) را به شما هدیه کند، سؤال می کردیم و شما می فرمودی: خداوند به من غلامی می بخشد.»(18) حضرت زیاد سؤال می شده است.
ب ـ «ابن بزیع از امام رضا علیه السلام نقل می کند که از او پرسیده شد: آیا امامت در عمو و دایی می شود؟ فرمود: نه، پرسید: در برادر؟ فرمود: نه گفت: پس در چه کسی؟ فرمود: در پسرم. و در این هنگام او پسری نداشت.»(19) می بیند.»(20) تصریح کرده بود.
اعلام امامت و موضعگیری ها
امام رضا علیه السلام در محافل و مجالس متعدّدی به صورت خصوصی و عمومی امام بعد از خود؛ یعنی، جواد الائمه را معرفی می کرد. به عنوان نمونه معمر بن خلاد می گوید: «بعد از تولد ابوجعفر (امام جواد) نزد امام رضا علیه السلام بودیم. امام رضا علیه السلام به ما فرمود: «هذا ابوجعفر قد اجلسته مجلسی و صیّرته فی مکانی؛ این ابوجعفر است که در جایگاه خود نشانده ام و در مکانم قرار داده ام.»
عکس العمل ها
در برابر دعوت امام رضا علیه السلام پنج گروه را می توان ذکر کرد که هر یک عکس العملی متفاوت با دیگری داشتند. و امام هم در برابر هر یک شیوه ای خاصّ به کار می برد.
1 ـ قبول محض و تعبدی : هرچند پیشوایی کودکی در سن هشت، نه سالگی غیرعادی به نظر می رسید ولی گروه زیادی از شیعیان به دلیل اعتقاد راسخ به الهی بودن انتخاب امام، به آن راضی شدند. مانند محمد بن سنان که گفتیم در برابر امام کاظم علیه السلام قسم خورد که حتما تسلیم ولایت امام رضا و امام جواد علیهماالسلام خواهد شد.
2 ـ قبول بعد از دستور امام : این دسته نیز امامت جواد الائمه علیه السلام را پذیرفتند ولی نه به صورت داوطلبانه و خودجوش بلکه بعد از امر و تأکید امام رضا علیه السلام چنین پذیرشی صورت گرفت.
یحیی بن حبیب زیّات می گوید: «خبر داد مرا کسی که نزد ابی الحسن رضا علیه السلام نشسته بود، که وقتی نزدش رفتند و می خواستند برخیزند، فرمود:
, القوا ابا جعفر فسلّموا علیه و احدثوا به عهدا؛ ابا جعفر (جواد علیه السلام ) را ملاقات کنید، به او سلام دهید و پیمان ببندید.، وقتی گروه برخواستند امام به سوی من متوجّه شد و فرمود:,یرحم الله مفضل انه کان یقنع بدون هذا؛ خدا مفضل را رحمت کند که بدون این (دستور) قانع بود.،»(22)
3 ـ سکوت : برخی نیز در برابر اعلام امام علیه السلام سکوت می کردند امّا این که سکوت آن ها به معنای تأیید بود یا نه، در روایات به آن اشاره ای نشده است که در این موارد باید به سیاق روایت و روح آن توجّه کرد حداقل این است که از اعلام پذیرش این افراد در روایت خبری نیست. مانند محمد نوفلی که می گوید «نزد (امام) رضا علیه السلام رفتم و او در منظره ی اربق بود. سلام دادم و نشستم و گفتم: فدایت شوم! مردم گمان دارند پدرتان زنده است (او امام آخر بود و شما امام نیستید).
فرمود: دروغ می گویند خدا لعنت شان کند! اگر زنده بود میراثش تقسیم نمی شد و زنانش ازدواج نمی کردند. لکن خداوند مرگ را چشاند، همان طور که علی بن ابی طالب علیهماالسلام چشید. گفتم: مرا چه امر می کنی، فرمود: بر تو باد بر محمّد پسرم، من به سوی سرزمینی می روم که برگشتی ندارد. به سوی قبری در طوس و دو قبر در بغداد، گفتم: اولی را شناختم ولی دومی چیست فرمود: به زودی خواهی دانست، سپس فرمود: قبر من و هارون چنین خواهد بود سپس دو انگشت را به هم چسباند.»
4 ـ ابراز شگفتی یا اعتراض : دسته ی چهارم مردمی بودند که در برابر این اعلام، ابراز شگفتی می کردند و یا به نوعی اعتراض می نمودند. در این جا امام رو به استدلال می آورد و از طرق مختلف دلیل امامت را به آنان توضیح می داد و در این قسمت است که امام به تبیین این امر که سن هیچ نقشی در پذیرش امامت ندارد، اشاره می کرد. اینک به چند دسته روایت که در این مورد از امام نقل شده است توجّه کنید:
استدلال به حضرت عیسی علیه السلام :
در این دسته از روایات امام علیه السلام موضوع پذیرش امانت الهی از سوی حضرت عیسی را آن هم در چهار سالگی به عنوان دلیل مِثلی ذکر می کند؛ یعنی، به همان دلیل که او بار امانت را قبول کرد، این هم می تواند.
صفوان بن یحیی می گوید: «اگر اتفاقی افتاد، چه کنیم؟ حضرت با دستش به ابوجعفر (جواد) علیه السلام اشاره کرد ـ که رو به رویش ایستاده بود ـ صفوان می گوید: گفتم: فدایت شوم این که کودک سه ساله است؛ فرمود:
و ما یضره ذلک فقد قام عیسی علیه السلام بالحجة و هو ابن ثلاث سنین؛ موضوع سن ضرری به امامت ندارد، عیسی علیه السلام هم حجت شد، در حالی که سه ساله بود.»
فرمود: « ان الله تبارک و تعالی بعث عیسی بن مریم رسولاً نبیّا صاحب الشریعة مبتدأة فی اصغر من السن الّذی فیه ابو جعفر علیه السلام ؛ خداوند عیسی علیه السلام را رسول و نبی صاحب شریعت کرد در حالی که در ابتدا از سن ابوجعفر کوچکتر بود.»
این پسرم. گفتم: او در این سن!
فرمود: ان الله احتج بعیسی بن مریم و هو ابن السنتین و ان الامامة تجری مجری النبوة؛ خداوند با عیسی پسر مریم در دو سالگی احتجاج کرد. و امامت جاری مجرای نبوت است.»
امام، قبل از مرگ، امام بعد را می بیند :
در استدلال دیگر امام به عقبه فرمود: «ان صاحب هذا الامر لایموت حتی یری خلفه من بعد؛ صاحب امامت نمی میرد، مگر این که جانشین بعدی اش را ببیند.»
5 ـ انکار فرزندی : گروهی هم با شک اندازی کوشیدند اصل این مطالب را که امام جواد پسر امام رضا علیهماالسلام است، انکار کنند. تفصیل این مطلب را از حسن بن عمار می خوانیم: «نزد علی بن جعفر بن محمّد در مدینه نشسته بودم. ابو جعفر علیه السلام (امام جواد) وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله شد. علی بن جعفر بدون رداء و قبا به سویش شتافت و دست و بازویش را بوسید. ابوجعفر به او گفت: ای عمو بنشین خدا رحمتت کند! گفت: آقای من چگونه بنشینم، حال آن که شما ایستاده اید؟ به هر حال این گفت وگو پایان یافت و او برگشت. اصحابش گفتند: تو عموی پدرش هستی، تو چرا این گونه رفتار کردی؟ علی بن جعفر گفت: ساکت باشید، وقتی خداوند به این صاحب ریش اهلیّت نمی دهد و به این جوان می دهد (امامت) و در چنین جایگاهی قرار می دهد، منکر فضیلت و برتری اش شوم؟ به خدا پناه می برم از آنچه می گویید، من بنده ی او هستم.» کردیم. حسن پرسید: چگونه؟
علی بن جعفر گفت:برادرانش و ما (عموهایش) به او (امام رضا) گفتیم: در بین ما هرگز امامی (حائل اللون) نبوده است. امام رضا علیه السلام فرمود: او پسرم است. گفتند: رسول خدا با «قیافه» قضاوت کرد. بین ما و تو هم همین گونه باشد. فرمود: شما این کار را بکنید ولی من چنین کاری نمی کنم. در ضمن او را مطلع نکنید که برای چه دعوتش کرده اید و در خانه هایتان باشید. وقتی آمدند، ما در بستان نشسته بودیم. عموها، برادران، خواهران امام رضا علیه السلام همه آمده بودند. به امام رضا کلاهی پشمی و لباس باغبانی دادیم و گفتیم: وارد باغ شو. گویا که کارگر باغ هستی. آن گاه ابی جعفر (جواد) را آوردند و به قیافه شناسان گفتند: این پسر را به پدرش ملحق کنید. قیافه شناسان گفتند: این جا پدری ندارد. این عموی پدر پدرش، این عموی پدرش، این عمویش، این هم عمه اش است. اگر هم پدری این جا داشته باشد، صاحب بستان (کارگر باغ) است. راه رفتن هر دو مثل هم است. وقتی ابوالحسن رضا علیه السلام آمد، گفتند: این پدرش است.
علی بن جعفر می گوید: برخواستم و دهان حضرت را بوسیدم (چنان که آب دهانش به لبم خورد). سپس گفتم: اشهد انّک امامی عندا...، امام رضا گریست پس به من گفت: یا عم! الم تسمع ابی و هو یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله بابی ابن خیرة الإماء النوبیة الطیبة الفم....؛ ای عمو! شنیدی که پدرم فرمود: رسول خدا فرمود: پدرم فدای پسر کنیز برگزیده نوبیه که پاکیزه دهان ... است. و من (علی بن جعفر) گفتم: راست می گویی فدایت شوم.»
امام جواد و موضوع سن : علاوه بر امام رضا، امام جواد علیهماالسلام نیر با خیل مردمی که به دلیل سن کم او به حیرت افتاده بودند، رو به رو می شد که البتّه او نیز با روش های مختلف به پاسخگویی و زدودن شبهات و ذهنیات می پرداخت. ما به طور خلاصه به برخی موارد اشاره می کنیم:
1 ـ تنها وارث : محمّد بن عیسی می گوید: «نزد ابی جعفر ثانی (امام جواد) رفتم، در برخی امور با من مناظره کرد و دست آخر فرمود: یا ابا علی ارتفع الشک، ما لأبی غیری؛
ای ابا علی، شک خود را برطرف کن، برای پدرم غیر از من نیست (من تنها وارث و طبعا امام بعدی هستم).»
2 ـ کرامت: امام از این طریق نیز برتری و فضیلت خود را می نمایاند که برای اهل علم و بزرگان دلیل دیگر بر امامتش بود.
محمّد بن سنان می گوید: «از درد چشم به امام رضا علیه السلام شکایت کردم. کاغذی خواست و به ابی جعفر علیه السلام نامه ای نوشت. آن را به خادم داد و از من خواست با او بروم و مطلب را کتمان کنم. وقتی رسیدیم خادم نوشته را باز کرد و رو به روی ابا جعفر قرار داد. او به کتاب نگاه کرد. آن گاه سر به آسمان برداشت و مطلبی فرمود: چند بار این کار را کرد و هر دردی در چشمم بود از بین رفت... .»
3 ـ علم خدایی : بعد از شهادت امام رضا علیه السلام عده ای از شیعیان از شهرهای دیگر برای شناختن امام بعد به مدینه آمدند. آن ها را به صریا، قریه ای که امام کاظم علیه السلام در نزدیکی مدینه تأسیس کرده بود، راهنمایی کردند. آن جا عبدالله بن موسی فرزند امام کاظم علیه السلام خودنمایی می کرد ولی از پاسخ دادن به سؤالات مردم ناتوان بود. زمانی که عبدا... پاسخ های غلط داد، ابوجعفر یعنی، امام جواد علیه السلام وارد شد در حالی که هشت ساله شده بود. همه به سوی او رفتند و او به مردم سلام داد. عبدا... بن موسی هم از جای خود برخاست و ابو جعفر به این ترتیب در صدر مجلس جای گرفت. آن گاه فرمود: بپرسید، خدا رحمت تان کند. آن گاه سؤالاتی پرسیدند از جمله کسی پرسید: اگر مردی زنش را به عدد ستارگان آسمان طلاق داد چه کند؟
امام فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: بله، فرمود: سوره ی طلاق را بخوان تا قول خداوند که فرمود: «واقیموا الشهادة لِلّه». ای مرد! طلاق صورت نمی گیرد مگر به پنج چیز: شهادت دو شاهد عادل، وقوع طلاق در حالت پاکی از عادت ماهیانه، عدم آمیزش در آن پاکی، وقوع طلاق به قصد جدی.
ای مرد! آیا در قرآن عدد نجوم سماء می بینی؟ گفت نه.»
4 ـ استدلال قرآنی: علی بن اسباط می گوید: «امام جواد علیه السلام به طرف من آمد. من سراپای او را نگاه می کردم که وقتی برگشتم برای دوستان اندام و وضع او را توصیف کنم. من در همین افکار بودم که امام نشست و فرمود: ای علی! همانا خداوند درباره ی امامت حجت آورده همان طور که درباره ی نبوّت حجت آورده و فرموده: وآتیناه الحکم صبیّا؛ در کودکی به او حکمت دادیم. و فرموده: ولمّا بلغ اشدّه؛ چون به حد توان رسید، و فرموده و بلغ اربعین سنه؛ چون به چهل سالگی رسید، پس رواست در کودکی حکم امامت داده شود. همان طور که رواست در چهل سالگی به او حکم داده شود.»
5 ـ تفاوت دو مقوله ی امامت و کودکی: دایه ی ابی جعفر روزی به او گفت: «تو را در فکر می بینم، گویا پیرمردی شده ای؟ فرمود: عیسی بن مریم در کودکی مریض شد. به مادرش آن چیزهایی را که موجب معالجه می شد، توضیح داد، او تهیه کرد. ولی موقع خوردن، عیسی گریه کرد. مادرش گفت: من با آنچه تو یاد دادی معالجه ات می کنم، آن وقت گریه می کنی؟ فرمود: الحکم حکم النبوّة والخلقة خلقةُ الصبیان؛
حکم، حکم نبوّت است امّا بدن و خلقت من خلقت کودکان است.»(34) یعنی، دو جداست. و بدین گونه حضرت به استبعاد امامت در کودکی پاسخ گفت.