این کتاب نوشته ی وحید یامین پور داستان سفر ایشون و جمعی از دوستان خود به ژاپن می باشد که در قالب کتاب کاهن معبد جینجا به نمایش درآمده است و مورد توجه مردم عزیز قرار گرفته. این کتاب به چاپ دهم در سال 1399 رسیده است.
سفر ما در قالب گروهی چند نفره از آدم هایی ورت می پذیرد که دست کم از نظر ظاهر سنخیت چندانی با هم ندارند و از خلق و خو و باورهای حقیقی . ذاتی هم چیزی نمی دانند. در این فکر بودم که فرداهای پس از آغاز سفر تا پایان و بازگشت به خانه, چه اتفاق یا اتفاق هایی رخ می دهد و با خودمان چه توشه ای می بریم و از رنج سفر و دوری از خانه و خانواده و ممصاحبت با مردمان سرزمینی نا آشنا در خاور دور, تحفه چه می آوریم؟ با هم سفرهای دیده و نادیده زلفی گره می زنیم و مشق رفاقت و باطن ناخوشایندی می شود که تنها به حضور فیزیکی در کنار یکدیگر اکتفا می کنیم و می رویم که فقط رفته باشیم؟
راستش من بیش تر اهل تماشا هستم تا اهل گفت و گو؛ سفر یعنی فرصت تماشا و فرصت تماشا یعنی همان لحظه زندگی. حتی اگر بخواهم دقیق تر بگویم هر چند از تماشای دسته جمعی چیزی لذت می برم, ولی چندان حوصله معاشرت با آدم های مختلف را ندارم؛ یعنی زیاد حرف زدن به طور کلی و فارغ از اینکه درباره چه موضوعی باشد, حوله ام را سر می برد. حتی اگر سر بحثی را باز کنند, همان اول کار باید حدس بزنم که این بحث چقدر طول می کشد و کوتاه ترین راه برای پایان دادن به آن چیست؛
ما را موزه صلح هیروشیما به ژاپن دعوت کرده که زیر مجموعه یک سازمان مردم نهاد به نام (موزه جهانی صلح) است. در زمان سفر ما تقریبا پنجاه موزه صلح در جاهای مختلف دنیا وجود دارد...