کتاب منتهی الآمال نوشته محدث بزرگ مرحوم شیخ عباس قمی صاحب کتاب ارزشمند مفاتیح الجنان است که پیرامون زندگی چهارده معصوم (ع) به نگارش درآمده است.
کتاب حاضر، برگرفته شده از کتاب منتهی الامال می باشد و فقط به زندگانی امام حسین (ع) پرداخته است ، در این کتاب از ولادت تا شهادت امام حسین (ع) بیان شده است.
چون حضرت سید الشهداء علیه السّلام به درجه رفیعه شهادت رسید، اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطید و سر و کاکُل خود را به آن خون شریف آلایش داد و به اَعلى صورت بانگ و عَویلى برآورد و روانه به سوى سرا پرده شد چون نزد خیمه آن حضرت رسید چندان صیحه کرد و سرخود را بر زمین زد تا جان داد، دختران امام علیه السّلام چون صداى آن حیوان را شنیدند از خیمه بیرون دویدند دیدند اسب آن حضرت است که بى صاحب غرقه به خون مى آید پس دانستند که آن جناب شهید شده ، آن وقت غوغاى رستخیز از پردگیان سرادق عصمت بالا گرفت و فریاد واحسیناه و وااماماه بلند شد.
فصل پنجم :در بیان غارت نمودن لشکر، خِیام حرم را
قال الرّاوى : وتَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بُیوُتِ آلِ الرّسُولِ و قُرّهِ عَیْنِ الْبَتُولِ.(۳۰۹)
چون لشکر از کار جناب امام حسین علیه السّلام پرداختند آهنگ خِیام مقدسه و سَرادق اهل بیت عصمت نمودند و در رفتن از هم سبقت مى کردند، چون به خِیام محترم رسیدند مشغول به تاراج و یغما شدند و آنچه اسباب و اثقال بود غارت کردند و جامه ها را به منازعت و مغالبت ربودند و از وَرِس و حُلّى و حُلَل چیزى به جاى نگذاشتند و اسب و شتر و مواشى آنچه دیدار شد ببردند، و تفصیل این واقعه شایسته ذکر نباشد.
به هر حال ؛ زنها گریه و ندبه آغاز کردند و احدى از آن سنگدلان دلش به حال آن شکسته دلان نسوخت جز زنى از قبیله بکربن وائل که با شوهر خود در لشکر عمر سعد بود چون دید که آن بى دینان متعرض دختران پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم شده اند و لباس آنها را غارت و تاراج مى کنند دلش به حال آن بینوایان سوخت شمشیرى برداشت رو به خیمه کرد و گفت :
یا آلَ بَکْربْن وائِل اَتُسْلَبُ بَناتُ رَسُولِ اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلّم ؟!
اى آل بکربن وائِل ! آیا این مردانگى و غیرت است که شما تماشا کنید و ببینید که دختران پیغمبر را چنین غارتگرى کنند و شما اعانت ایشان نکنید؟ پس به حمایت اهل بیت رو به لشکر کرد و گفت :
لا حُکْمَ اِلا للّهِ یا لَثاراتِ رَسُولِ اللّهِ.
شوهرش که چنین دید دست او را گرفت و به جاى خودش برگردانید. راوى گفت : پس بیرون نمودند زنها را از خیمه پس آتش زدند خیمه ها را.
فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٍ حافِیاتٍ باکِیاتٍ یَمْشینَ سَبایا فى اَسْرِ الذِّلَّهِ.