کرشمه خسروانی نوشته سید مهدی شجاعی یک نمایشنامه است که 3 پرده دارد.
داستان نمایشنامه زمان یزید اتفاق می افتد. آن هم زمانی که هنوز معاویه زنده است. روزی یزید برای شکار آهو می رود. در صحرایی دورتر از شام و نزدیک تر به عراق به گفته خودش. پشت سنگی کمین می کند و زن و مردی را می بیند. زن «زینب» دختر اسحاق موصلی است و همسرش عبدالله سلام قریشی والی عراق. یزید دل به زن می بندد و می خواهد هر جور که شده است او را تصاحب کند. او خودش را به بیماری می زند و رفیق، مشاور معاویه، را وادار می کند که زینب را برای او تصاحب کند. از طرف دیگر معاویه برای خشنودی دل پسرش دسیسه می کند تا شوهر زن را فریب دهد.
گزیده کتاب :
در آخرین صحنه نمایشنامه کرشمه خسروانی عبدالله به زینب می گوید:
«اگر بگویم روشنایی آسمانی، باور نمی کنی. هیچ کس باور نمی کند. حرف یک ورشکسته بی چیز را، یک زمین خورده بی همه چیز را چه کسی باور می کند؟! ولی مهم نیست. مهم این است که من حسین بن علی را که می جستم، در آن وقت شب و در آن نقطه شهر ، دیدم. عجیب تر اینکه؛ او را در جست و جوی خود دیدم. انگار که من گم شده اویم، نه او گم شده من.»