از آن روز كه مجموعۀ فراهم آوردۀ شريف رضى در دسترس طالبان سخنان امام (ع) قرار گرفت سالها بلكه قرنها گذشت تا فارسى زبانان عربىدان بر آن شدند كه اين اثر پر ارج را به زبان فارسى برگردانند تا كسانى كه از عربيت طرفى نبستهاند از بركت سخنان على (ع) بىبهره نمانند.
ترجمۀ نهج البلاغه به فارسى :
از آن روز كه مجموعۀ فراهم آوردۀ شريف رضى در دسترس طالبان سخنان امام (ع) قرار گرفت سالها بلكه قرنها گذشت تا فارسى زبانان عربىدان بر آن شدند كه اين اثر پر ارج را به زبان فارسى برگردانند تا كسانى كه از عربيت طرفى نبستهاند از بركت سخنان على (ع) بىبهره نمانند. از چه سال يا كدام سدۀ هجرى دست به چنين كار زدهاند؟ معلوم نيست. بسيارى از پژوهندگان، بر آن بودند كه نخستين ترجمۀ فارسى نهج البلاغه در سدۀ دهم ازهجرت و در حكومت صفويان صورت گرفته است. و ديرينهترين ترجمهاى كه نشان آنرا داشتند شرح و ترجمۀ جلال الدين حسين بن شرف الدين اردبيلى معاصر اسماعيل صفوى است، و پس از آن ترجمه و شرح ملا فتح اللّه كاشانى متوفى به سال ٩٨٨ كه آنرا «تنبيه الغافلين» ناميده است و از آن پس شرحها و ترجمههاى ديگر كه جستجو كننده براى اطلاع مىتواند به مقالۀ «نهج البلاغه چيست» از دانشمند فقيد، مرحوم ابن يوسف شيرازى مراجعه كند. اين مقاله يك بار به اختصار در فهرست كتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار (شهيد مطهرى) و بار ديگر به تفصيل بيشتر و جداگانه در ١٣١٧ در چاپخانۀ مجلس به چاپ رسيده است.
اما اخيرا همكار دانشمند من آقاى دكتر جوينى استاد زبان و ادب فارسى در دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تهران كه مشغول تصحيح ترجمهاى از نهج البلاغه هستند، در بارۀ آن نوشتهاند:
«اين نسخه گرانبها را شاه عباس صفوى در سال ١٠١٧ درست يك سال پس از طلاكارى گنبد مطهر وقف حرم كرده است. مترجم ناشناخته و نامعلوم است فقط از روى قراين واژگان و سبك نگارش و موارد دستورى و ساير خصوصيات مىتوان حدس زد كه وى مىبايد هم زمان با ابو الفتوح رازى باشد يا اندكى از وى جلوتر يعنى در قرن پنجم و ششم مىزيسته است .» حدس آقاى دكتر جوينى تا چه اندازه با واقعيّت منطبق گردد، پس از بررسى دقيق و اظهار نظر سبك شناسان مشخص خواهد شد.
اما دور مىنمايد كه پس از گذشت پنجاه يا صد سال از گردآورى نهج البلاغه در بغداد، فارسى زبانى در خراسان آنرا به زبان خود بگرداند، چه گذشته از صعوبت دسترسى به متن عربى آن در اين مدت كوتاه، چنانكه مىدانيم تا سدۀ هشتم از هجرت مذهب رايج در خراسان، مذهب حنفى بوده است و از زمان اولجايتو و پس از مناظرۀ علامۀ حلى در حضور وى با علماى سنى و گردن نهادن اولجايتو به مذهب اماميه بود كه شيعيان اندك اندك نيرو گرفتند، و مذهب تشيع در خراسان شيوع يافت. بارى چنانكه نوشتم-پس از انتشار اين كتاب و اظهار نظر قطعى سبكشناسان، زمان ترجمه دقيقا معلوم خواهد شد.
به هر حال قرنها آشنايى با ترجمۀ نهج البلاغه خاص خواص از مردم ايران بود و مىتوان گفت رواج كامل ترجمه فارسى نهج البلاغه و بهرۀ عموم ايرانيان از اين اثر، در نيم قرن اخير صورت گرفت، و تنى چند از فاضلان از نو به ترجمۀ اين كتاب پرداختند.
پس از شهريور يكهزار و سيصد و بيست، از مرحوم جواد فاضل مجموعهاى منتشر شد كه هر چند انشاى آن روان مىنمود، در بسيارى موارد با سخنان امام (ع) ارتباطى نداشت. پس از اثر مرحوم فاضل ترجمهاى كه جايى باز كرد و مقبول همگان افتاد اثر مرحوم سيد على نقى فيض الاسلام است كه خطبهها، نامهها و سخنان كوتاه امام را با ترجمه و توضيح منتشر كرد.
مرحوم فيض الاسلام را بارها ديدم مردى فاضل مسلمان و ديندار و دوستدار اهل بيت (ع) بود و براى اين ترجمه رنجى بر خود نهاد و مىتوان گفت اخلاص وى در فراهم آوردن اين ترجمه در رواج آن تأثيرى به سزا داشته است.
پس از مرحوم فيض الاسلام چند تن از فاضلان و عربىدانان به كار ترجمۀ كامل كتاب پرداختند كه علاقمندان كم و بيش از كار آنان آگاهند.
ترجمهاى كه در دست شماست
سالهاست اين خدمتگزار در دورۀ دكترى زبان و ادبيات فارسى هفتهاى دو سه ساعت را به بحث در ادبيات عرب-منظوم و يا منثور-مىپردازد. اين درس در فترت دانشگاه همچنان برقرار بود و گذشته از دانشجويان تنى چند از فاضلان نيز در مجمع ما حاضر مىشدند پنج يا شش سال پيش (درست به خاطر ندارم) .
بعضى دوستان خواستند معلقات را بر بنده بخوانند. گفتم من اين قصيدهها را فراوان خوانده و درس گفتهام. شعرهاى جاهلى اثرى است ارزنده در لفظ و تركيب استوار، اما سراسر تعبيرى است از گذشتههاى آن روزگار، خالى از روح علمى و لطيفۀ معنوى، به مثل چون صحراى عربستان است، گاه صافى و گاه ناهموار، و همچون باد وزان آن سرزمين لختى جان نواز و زمانى شرارهبار، چرا به نهج البلاغه روى نمىآريد كه هم لفظ آن صلابت شعر شاعران پيش از اسلام را به ياد مىآرد و هم معانى بلند قرآن كريم و سنت نبوى را در بردارد. هم موعظت است و هم دستور زندگى و هم درگاه ربوبيت را آموزندۀ راه و رسم بندگى؟ سخنم پذيرفته افتاد و پس از آنكه دوستان خطبۀ نخستين را بر من خواندند با خود گفتم چه شود كه از راه آزمايش به كار برخيزم و اين خطبه را در قالب واژۀ درى ريزم، بود كه ديدۀ مرحمت انشاء كننده بر اين كمترين افتد و او را در كارى كه پيش گرفته يارى دهد. چون ترجمه آماده گشت آنرا در جمع حاضران خواندم همگان پسنديدند و از من خواستند تا وظيفهاى را كه پيش گرفتهام به پايان رسانم.