استناد به آیات الهی : علامه، نخستین عامل جذابیت سخنان مولوی را «استناد او به آیات قرآن»، دانسته و البته اضافه میکند.
علامه جعفری (ره) در کتابی با عنوان «عوامل جذابیت سخنان جلال الدین محمد مولوی»، دلایل این امر را به شرح پایین توضیح می دهد.
:استناد به آیات الهی
علامه، نخستین عامل جذابیت سخنان مولوی را «استناد او به آیات قرآن»، دانسته و البته اضافه میکند: اگر چه به جهت اختلاف عقیده و سلیقه در فهم و تفسیر قرآن، که میان صاحبنظران تفسیر و حکمت و فقه و عرفان جریان دارد، ممکن است همۀ استشهادها و توجیهات و تفسیرهای مولوی را دربارۀ آیات قرآنی نپذیریم؛ ولی تردیدی در این نداریم که مولوی با اندیشه و تعقل و دریافت بسیار والایی، از آیات قرآنی استفاده نموده و گاهی تفسیر و استشهاد وی به قدری زیبا و عالی است که انسان با خود میگوید آیا اصلاً این آیه را در قرآن دیده است یا نه
مولوی همانطور که در اشعار خود به آیات قرآن استناد کرده و از آنها بهره برده است، به همان میزان به روایات و احادیث نیز نظر داشته و در جای جای مثنوی احادیث اسلامی را ذکر کرده و تفسیر میکند.
علامه جعفری در ادامه میگوید: به طور کلی و در مجموع 6 دفتر مثنوی معنوی، مولانا به 2142 آیۀ قرآن کریم استناد کرده و آنها را تفسیر کرده است. بدیهی است که استشهاد به این تعداد از آیات قرآن، بهترین دلیل بر اشباع مغز و روان این مرد الهی از آیات قرآن است.
استناد به روایات
مولوی همانطور که در اشعار خود به آیات قرآن استناد کرده و از آنها بهره برده است، به همان میزان به روایات و احادیث نیز نظر داشته و در جای جای مثنوی، احادیث اسلامی را ذکر کرده و تفسیر میکند. او در مجموع 6 دفتر مثنوی تعداد 756 روایت را استناد کرده است.
علامه جعفری در ادامه به نکتۀ ظریفی اشاره کرده و میگوید: جای بسی تاسف است که عدهای که خود را صاحب اندیشه و نظر میدانند، به محض ذکر نام مولوی، انسانی را تصور میکنند که رقص صوفیانه میکرده و با موسیقی، وضع روانی خود را بالا میبرده است!! مگر مولوی در چند مورد از مثنوی، در توبیخ موسیقی و سماع سخن نگفته است؟! از آن جمله، در داستانی از مثنوی (پیر چنگی)، که پیرمردی بعد از بیداری و پشیمانی از اشتغال به موسیقی، ساز خود را خرد کرده و از بین میبرد.
بهرهمندی فراوان از معارف بشری و الهی
گر چه مولوی با فلسفه مخالف بود و آن را نمیپذیرفت؛ ولی مسلماً از فلسفه، علوم انسانی و حتی ادبیات مطلع بود و به بهانههای مختلف از آنها استفاده میکرد؛ بدون آن که تحت تاثیر آنها قرار بگیرد. او از این معارف در حالی استفاده میکرد که آنها را به عنایت و لطف الهی مستند میکرد، نه برداشت شخصی.
شعر برای او یک حرفه نبود
مولوی از این مرحلۀ کودکانه گذشته بود که بگوید: من این مطلب را میدانم! فلان امر را به دست آوردم! و... مولوی شاعر بزرگی نیست. او مردی حکیم، فقیه، اصولی، متکلم، ادیب، عالم و عارف بود؛ ولی شاعر نبود. و سرّ این که سخنانش در دل همگان نفوذ کرده و آنها را به خود جذب میکند این است که به دنیای شعر به چشم حرفه نگاه نمیکرد و تنها هدفش بیان معارف بوده است.